سوغات شب آرزوها

خدای من...

از آمدن در محضرت شرمنده ام.

چون با دست خود سه قفل بر درب درگاهت زده ام:

فرمانی که دادی و من از انجامش غفلت کردم...

نهی هایی که فرمودی و من به مخالفتش شتافتم...

نعمتی که به من بخشیدی و من در شکر آن سستی کردم...

و اما تو را در حالی یافتم که کلید تمامی این قفل ها در دست تو بود...

و آن...

دریای فضل و کرم توست...

چه بسیار دیدم روسیاهانی را که از قطره ای از این بحر، چه بهره ها بردند...

هر گنهکاری با دستی پر از آرزو از پیشگاهت رخت بست...

غفران و بخشش و رحمت و رأفتت را برای خود به غنیمت گرفت و...

رفت...

(صحیفه سجادیه ، دعای 12 بند 1-3)


لطفا بر روی عکس زیر کلیک کنید


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد